قرآن

اولین پست موضوعی این وبلاگ را می خواهم اختصاص بدهم به قرآن و رویداد اخیر قرآن سوزی!
واقعیت این است که برای من قابل درک نیست که چطور عده ای فکر می کنند با سوزاندن یک کتاب (فارغ از این که آن کتاب مذهبی است و یا کتاب مکتبی یک ایدئولوژی خاص است و یا یک رمان است!) می توانند تفکرات دنباله رو آن کتاب را متوقف و نابود کنند. حتی اگر فرض کنیم که تفکری اشتباه است، تنها راه مبارزه با آن، اثبات اشتباه بودن آن به صورت منطقی و کلامی به کسانی است که از آن تفکر پیروی می کنند! حتی اگر شرایط به گونه ای است که فکر می کنیم پیروان آن تفکر هیچ صحبت منطقی را نمی پذیرند، باز هم آتش زدن کتابشان سبب نمی شود که حرف ما را بپذیرند! آن هم در شرایطی که کتابی مثل قرآن بیش از یک میلیون پیرو دارد و آتش زدن آن فارغ از حتک حرمت خود کتاب که مشخصا از دید اقدام کنندگان اهمیتی ندارد، باعث توهین به حدود یک ششم جمعیت کره زمین است و تنها نتیجه آن جریحه دار شدن احساسات آنها!
این حرف ها را نوشتم برای اینکه متاسفانه در این چند روز عکس العمل های عجیبی از تعدادی از هموطنان در رابطه با واقعه اخیر دیدم! عده ای که شرایط زندگی در ایران سبب شده که دشمنی آنها یا دین اسلام از رابطه آن کشیش جنجال گر آمریکایی هم بدتر باشد به قدری که فیلم آتش زدن قرآن را در فیس بوک به اشتراک می گذارند و لایک می زنند و در نوشته هایشان درود و سلام نثار آتش زننده می کنند و .... و برای من بسیار جای تعجب دارد وقتی به یاد می آورم که یکی از همین آدم ها زمانی به من گفت که از آزادی اندیشه چیزی نمی فهمم! چون فکر می کنم آدم هایی که خارج از ایران هستند درک درستی از شرایط ایران ندارند! و من البته با تمام وجود معنای مورد نظر او از آزادی اندیشه را وقتی فیلم آتش زدن قرآن را به اشتراک گذاشته بود فهمیدم!
اگر چه همانطور که ذکر کردم عکس العمل این آدم ها برای من قابل درک و قابل قبول نیست، اما بخشی از این عکس العمل را نتیجه مستقیم سیاست های حکومتی می دانم که به نام اسلامی بودن، اسلام و اعتقاد را از قلب میلیون ها ایرانی بیرون کرده است. نیمی از کسانی که در ایران می شناسم به اکثر احکام اسلامی عمل نمی کنند و تعداد قابل توجهی از این عده اصلا اعتقادی به خدا و قرآن و اسلام ندارند. ایکاش کسی می توانست آمار بی اعتقاد های امروز ایران را با ابتدای انقلاب مقایسه کند و در کنار سایر دستاورد های انقلاب اسلامی قرار دهد تا همگان متوجه این نتایج افتخار آمیز باشند.
قرآن برای ما کتاب عزیزی است. برای ما به عنوان مسلمان، کتاب مقدسی است از آن رو که کلام خداست. بدیهی است که ما به عنوان مسلمان باید مخالفتمان با چنین اقدامی را به نمایش بگذاریم به گونه ای البته که بی حرمتی از سوی ما به هیچ دین و مذهبی رخ ندهد. بدیهی است که واکنش نشان ندادن ما ممکن است باعث شود که اقدام کنندگان احساس کنند حق دارند که این حرکت را باز تکرار کنند. بدیهی است که خشن عمل کردن ما هم باز گزک می دهد دستشان. و بدیهی است که منطقی باید بود و منطقی مخالفت نشان داد.
اما نکته ای که برای خود من در این میان قابل تامل است و فکر می کنم که در این سر و صداهای این روزها باید به آن توجه کرد این است که چه بسیار مقدسات دیگر که به راحتی در این روزگار پر مدعا زیر پا گذاشته می شود و کسی صدایش در نمی آید. از آبروی انسانها (مومن و غیر مومن!) بگیر تا حق و حقوقشان و آزادیشان در انتخاب! همین چند روز پیش هم که به سلامتی مسجد و خانه خدا را در شیراز آتش زدند و کسی نگفت چرا! کسی نگفت بی حرمتی است!
اینجاست که می توان فهمید که دین برای حکومت هایی که ادعای ایدئولوژیک بودن دارند، ابزاری بیش نیست. این ابزار بودن را در تمام جنبه ها می توان دید. وقتی صدای دادخواهی برای مردم مسلمان فلسطین بلند است (والبته باید هم باشد) اما مسلمانان چین و چچن انگار برادر دینی ما نیستند. گویی ما فقط در برابر بخشی از مسلمانان که وجودشان می تواند برای ما منفعت داشته باشد، مسئولیم. وقتی یک دختر مسلمان در آلمان توسط یک مزاحم ناموس کشته می شود، صدای دادخواهیمان بلند می شود (که البته باید هم بشود) اما مردم خودمان که را وقتی ظهر عاشورا روی خاک می افتند به جرم یکسان نبودن عقیده سیاسی و حتی مذهبی یا هر یکسان نبودن دیگری در تفکر و منش و شیوه زندگی، به راحتی زیر می گیریم. وقتی اینجا در این ام القرای جهان اسلام به راحتی مسجد قبا را که آیه ها ی قرآن بر روی در و دیوار آن نوشته شده و عکس های شهیدانش از در و دیوارش آویخته به جرم اینکه امام جماعتش کسی را که ما ولی میدانیم عادل و دارای شرایط ولایت نمی داند، آتش می زنیم و بعد برای آتش زدن کتابمان به دست یک مشت آدم بی اعتقاد گریه می کنیم.
به حال خودمان و اعتقادات بازی خورده خودمان باید بگرییم. قرآن را خدا 1400 سال حفظ کرده، از این پس هم حفظ می کند (این وعده ایست که خودش در کتابش داده است) اما آنچه ما داریم به راحتی از دست می دهیم اعتقاداتیست که آرام آرام از قلب های مردمی که این صحنه ها را می بینند بیرون می رود.

25 شهریور 89