مدتی بود که سرم خیلی شلوغ بود و فرصت نوشتن نداشتم. اما خبرها را دنبال می کردم. یکی از خبر های خبر سفر آقای خامنه ای به قم بود.
خیلی علاقه ای نداشتم در این باره چیزی بنویسم. اما حرف ها و رفتارها و گزارشاتی که می نویسند و می خوانیم گاهی اجازه اظهار نظر نکردن نمی دهد.
نمونه:
جهان نیوز: آقای نوری همدانی پیش از سفر: اگر دوستان و مسئولين امنيتي اجازه دهند براي استقبال از رهبر انقلاب به عوارضي قم مي روم.
تهران امروز به نقل از سایت رهبر:
رهبر بعد از زیارتی كوتاه و دو ركعت نماز، رفتند سراغ حضرات علما. از همان ورودی با همه سلام و علیك رودررو كردند و كل مسجد بالاسر را چرخیدند. اول كار، حیا مانع بود، ولی كمكم كه جو صمیمی مجلس برای حضرات معلوم شد، جلو رفتند و دست رهبر را بوسیدند، به شانه و عبایش دست كشیدند.... با آمدن رهبر، صدای جیغی ممتد از طرف زنها و شعار «نایب مهدی آمد» از طرف مردها بلندشد.
گزارش خبرآنلاین از نمازجمعه: صدیقی افزود: آیا در دوران سلاطین گذشته چنین استقبالی رخ داده است؟
راستش را بخواهید برایم من سخت است هضم این رفتار! حتی اگر کسی عاشق و شیفته شخصی هم باشد هم باز نمی فهمم که چطور ممکن است چنان حرف ها و رفتارهایی از خود بروز دهد. بنده اصلا قصد ندارم علاقه این آدم ها را زیر سوال ببرم. به هر حال آنها هم برای خود دلایلی دارند حتی اگر آن دلایل از نظر من خیلی منطقی به نظر نیاید. بحث من، بحث هنجارها و رفتارهاست. رفتارها و هنجارهایی که شاید زمانی در دوران سلاطین از دید عموم مذموم بود و فقط عده ای نان به نرخ روز خور که می خواستند با ابراز ارادت های ساختگی خود نام و نانی کسب کنند، مرتکب آن می شدند. اما در این سال های بعد انقلاب به رفتاری عمومی تبدیل شده است که نه تنها مذموم نیست که با افتخار از آن یاد می شود.
استقبال کردن از آدمی که دوستش داریم البته هیچ ایرادی ندارد اما بر زبان راندن حرف هایی که بوی آن بیش از علاقه، چیزهای دیگری را به یاد آدم می آورد و یا انجام حرکاتی از سوی کسانی که باید الگو باشند برای مقلدین خود در تعظیم تنها در برابر خدا! و یا ابراز احساسات به گونه ای که آدم را به یاد ابراز احساساتِ بدون تعقل غربی ها در کنسرت ها و برای برخی خواننده ها و بازیگران خاص می اندازد! ما که ناممان مسلمان است شاید باید تفاوت هایی داشته باشیم در ابراز این احساسات. هل دادن و جیغ زدن و غش کردن........ رفتار یک انسان مسلمان در مواجهه با رهبر نیست حتی اگر با معصوم مواجه شده باشد! که معصومین خود چنین رفتار هایی را تقبیح می کرده اند. دستبوسی از سوی "علما" و "مراجع" که دیگر جای خود دارد!
به نظر من باید مایه سرافکندگی یک نظام "اسلامی" باشد اگر کسی بتواند یک رفتار غیر اسلامی (باور بفرمایید بنا بر روایات نقل شده از امامان و نیز کلام امیر این رفتار رفتار صحیحی در اسلام نیست) را در این نظام با دوره سلاطین مقایسه کند و با افتخار از برتری آماری نظام در آن رفتار سخن براند. چه برسد به آنکه امام جمعه ای چنین مقایسه ای را انجام بدهد.
مایه شرمساری نظام اسلامی خواهد بود اگر میزان مقبولیت شخصیت هایش با شمارش آدم هایی که در پی اتومبیل او می دوند سنجیده شود (عملی که متاسفانه در مملکت ما باب شده و دامنه آن مدام در حال گسترش است تا جایی که معاونین دولتی هم فکر می کنند باید مقبولیتشان را با همین شیوه بسنجند) که اگر بنا به اینگونه سنجیدن باشد با نگاهی به تاریخ می بینیم که به قول آقای صدیقی، همه سلاطین و پادشاهان چنین مقبولیتی داشته اند که اگر میزان جمعیت ملت در زمان فعلی و زمان آنها را هم در نظر بگیریم مقبولیتشان فرق چندانی نداشته است. آخرین نمونه اش در مملکت خودمان هم مربوط می شود به محمدرضا شاه که حتی در همان سال 57 و زمانی که به تبریز سفر کرد با توجه به آمار منتشر شده در روزنامه اطلاعات، حدود 400 هزار نفر از او استقبال کردند. چنین استقبالی با جمعیتی حدود 1 میلیون نفر در زمان حال (با توجه به اختلاف جمعیت در این دو برهه از زمان) قابل مقایسه است که عددی به غایت بزرگ است برای یک استقبال! و حال با توجه به اینکه شاه دقیقا در همان سال سرنگون شد می توان فهمید که این مسئله نمی تواند معیار سنجش مقبولیت آدم ها باشد! دقت کنید که منظور من به هیچ عنوان مقایسه دو شخصیت نبود بلکه بررسی معیار و ملاک سنجش مقبولیت بود!
نکته آخر اینکه، اگر چه این رفتارهای سبب افسوس خوردن به حال جامعه ای می شود که اسلامش رنگ و بوی سلطنتی گرفته، اما نگران کننده تر برای من مسئله دیگریست. و آن اینکه هیچگاه برای این سوال خود پاسخی نیافتم که: برفرض که این آدم ها از روی علاقه مطلق و احساساتِ بدون تعقل چنین رفتارهایی انجام می دهند، آقای خامنه ای به عنوان رهبر این جامعه، به عنوان کسی که خیلی از همان افراد (به غلط) او را نایب امام زمان می خوانند و به عنوان کسی که بسیاری از همان افراد (باز هم به غلط) مدام او را با امیر مومنان مقایسه می کنند، خودش جلوی این رفتارهای افراطی و انحرافی را نمی گیرد. البته که هیچ کس بدش نمی آید که وقتی جایی می رود، به دنبال خودرواش بدوند، دستش را ببوسند، خانم ها از دیدنش غش کنند و برایش غش و ضعف بروند و مردها برای بوسیدن مسیر حرکتش شیرجه بزنند! اما از کسی که بر مسند ولی فقیه نشسته انتظار دیگری می رود! انتظار می رود همانطور که با امیر مومنان مقایسه اش می کنند، علی وار جلوی چنین رفتارهایی را که رنگ و بوی شرک هم دارد گاهی بایستد. چه برسد به آنکه خودش بنشیند و دستش را دراز کند تا مردم در صفی دراز به نوبت دستش را ببوسند و تازه عده ای هم فخر بفروشند که چندین نوبت در صف ایستاده اند! یا پارچه روی دست یا پا بیاندازد تا خانم ها دست یا روی پایش را ببوسند! خدا شاهد است که این منظره ای بود که من حدود 12، 13 سال پیش از صدا و سیمای ملی خودمان دیدم و انگشت به دهان ماندم!
دلم می خواست (این را از صمیم قلب عرض می کنم) که یکی از این عزیزان غش و ضعف رونده، میامد و دوستانه اشکالات مرا در این زمینه یا بسیاری زمینه های دیگر که به رفتار و عملکرد آقای خامنه ای اشکال دارم، رفع می کرد. در آن صورت گر کسی بتواند اشکالات مرا رفع کند بنده قول می دهم به سهم خودم، اشکالات حداقل 10 نفر دیگر مثل خودم را حل کنمو آنها هم ... و به این صورت مقبولیت نظام بیشتر می شود نه با زور! با کلام و من شدیدا استقبال می کنم.
1 آبان 89
1 آبان 89
0 نظرات: (+نظر بدهید?)
ارسال یک نظر